من با کوته گفتِ مهدی اخوان ثالث موافقم که " می دهم/ خود را/ نوید سال بهتر/ سالهاست!" وقتی که می بینم کسی چراغ های کوچه را شکسته است، یا هوا بدجوری تاریک است، انگار هی این تاریکی کِش می آید.آن وقت من می مانم و انبوه مگوهای سر به مُهر و تامل خاموشانه و بیرقی نیمه افراشته بر کومه ی "شهر کلمات" با این عبارات که در باد تکان تکان می خورد:

Tacite Secum Rationare!

این یعنی من کلمات مخفی بسیاری لا به لای سکوت و دلهره جا نهاده و رفته ام.

اما این نوروزانه یکی قول به خود خویشتن ام می دهم، از این قرار که گاهی وقتها دلم برای خودم تنگ می شود. انگار:

دیرگاهی است

که افتاده ام از خود خویش به دور

شاید این عید

به دیدار خودم هم بروم![1]

و دیگری امید برای آمدن باران مدام و مستدام بر زمانه ای که گویا دیر وقت است که از جا در رفته است به قعر کینه و خشونت، چنان که کژتابی و اعوجاج آن آشکار است. این استعاره برای استجابت باران، همانا تمرین دوست داشتن است برای مواجهه با شر و کینه، و این میل ساده و  زیبا در کلمات بانو "سیمین دانشور" مثل ردپایی مانده بر ذهن به ما نهیب می زند:

دوست داشتن که عیب نیست، دوست داشتن دل آدم را روشن می کند، اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می کند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده ی دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی. دل آدم، عین یک باغچه ی پر از غنچه است، اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز می شود، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها زودی پلاسیده می شوند.![2]

 



[1] . از سروده های شادروان قیصر امین پور.

[2] . این عبارات را بانو سیمین در کتاب معروف "سووشون" آورده است.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطالب علمی زیست شناسی بارداری | دوران بارداری | پرستار دوران بارداری ارزش کلمات Beth Michelle Brian soheilgraphic بهارهاي پياپي.. طعم تنهایی من پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی